loading...
لبخند خدا
لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
لبخند تلخ زندگی
                                                                                                                          
زنگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سبر هر درد است
انقدر میخندم باز هم میخندم
تا غم از رو برود ....
قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

قطره دل

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.

قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

مهربان بازدید : 51 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (3)

ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ...

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ... ﻣﺜﻞ ﺁﻭﯾﺨﺘﻦ ﺑﻪ ﻃﻨﺎﺑﯽ

ﭘﻮﺳﯿﺪﺳﺖ ...

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛

ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ... ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ ...

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...

ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ...

ﻭﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻭﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ ﻧﻤﺎﻧﯽ ....

ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛

ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ..

ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺍﺳﺖ ..

ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ..

مهربان بازدید : 58 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

یک عمر باید بگذرد

تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی

نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود...!

و چقدر دیر می فهمیم که

زنــدگـی همین روزهاییست که

منتظـر گذشتنش هستیم ...!

 

همیشه بیاد داشته باشیم و فراموش نکنیم.

"مقصد"، هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست!

"مقصد" لذت بردن از قدمهايیست، که برمى داريم!

مهربان بازدید : 41 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

حتما بخونید واقعا زیباست.

 

شکر نابجای خداوند !!

-----------------------------

يه روز يه ترکه ميره سبزي فروشي تا کاهو بخره؛

اما عوض اينکه کاهوهاي خوب را سوا کند،

 کاهو هاي نامرغوب را سوا ميکنه و ميخره!!

ازش مي پرسند:

چرا اينکار را میکنی؟

در جواب میگه:

صاحب سبزي فروشي پيرمرد فقيري است؛

 همه مردم کاهوهاي خوب را ميبرند و اين کاهوها روي دست او ميمانند و من

بخاطر اينکه کمکي به او بکنم اينها را ميخرم؛

اينها را هم ميشود خورد!

اين \"ترکه\" کسي نبود جز

 عارف بزرگ \"آقا سيد علي قاضي تبريزي (ره)\"

عارفي که 30 سال مرتب در ذکر مي گفت:

 \"استغفر الله\".

مريدي به او گفت:

 چرا اين همه استغفار مي کني؟

 ما که از تو گناهي نديديم.

جواب داد:

 سي سال استغفار من به خاطر يک \"الحمد لله\" نابجاست!

روزي خبر آوردند بازار شهر آتش گرفته، پرسيدم: حجره من چطور؟

گفتند:

 مال شما نسوخته...

گفتم:

الحمدلله...

معنيش اين بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!!

آن \"الحمدلله\" از سر \"خودخواهي\" بود

 نه \"خداخواهي\"!

------------------------------

*چه قدر از اين \"الحمدلله\" ها، گفتيم و فکر کرديم شاکريم ...!!

مهربان بازدید : 95 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

چقدر این متن زیباست

 

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...

ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...

وقتی بر در خانه اش رسیدم

هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!

هر چه بود باز بود...

گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟

ندا آمد: این را گفتم که بیایی...

وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!

کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...

 

"مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ

مهربان بازدید : 42 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

 

خیلی جالبه...با حروف الفبا یه مصرع شعر خطاب به خدا گفته.

 

(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم

 

(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم

 

(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم

 

(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم

 

(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم

 

(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم

 

(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم

 

(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم

 

(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه ها کردم

 

(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم

 

(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم

 

(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم

 

(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم

 

(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم

 

(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم

 

(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا

کردم

 

(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم

 

(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کردم

 

(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم

 

(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم

 

(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم

 

(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم

 

(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم

 

(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کرد

 

(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم

 

(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم

 

(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم

 

(ن) نرانی از درگهت یا رب که الله راصدا کردم

 

(و) ولی را من تو می دانم تورا هم مقتدا کردم

 

(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم

 

(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم

مهربان بازدید : 45 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

خدایا 

صدای افکار

بعضی از آدمهایت را خاموش کن

تاصدای،تو را هم بشنوند

آن قدر 

غرق در قضاوت هستند

که

فراموش کرده اند

قاضی تویی...

مهربان بازدید : 53 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

من همین الان خدایم را صداکردم.....

نمیدانم چه میخواهی ..... ولی الان برای تو! برای رفع غمهایت! برای قلب زیبایت! برای آرزوهایت! براي كسب توفيقت! براي دين و دنيايت! براي آخر كارت! به درگاهش دعاکردم! و میدانم خدا ميداند.....

خدا از خواستهاي تو خبر دارد..... یقین دارم دعاي من براي تو ،دعاي تو براي من....اثر دارد..... دعایت کردم، دعایم کن!

مهربان بازدید : 37 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺍﺧﻼﻕ ﺍﺳﻼﻣﯽ ,

ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ

ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺸﺖ ﺑﺎﺯﻩ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ,

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!

ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ? ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﯼ ? ﻣﯿﮕﻢ ﭘﺎﺷﻮ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ

ﭘﺎﮎ ﮐﻦ

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ :

ﺩﻭﺱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ

ﺻﺤﻨﻪ

ﺑﺒﯿﻨﻦ !!!

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ....

ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ

ﮔﻔﺖ :

ﺧﻮﺷﮕﻞ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻨﺘﻪ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺵ

ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ

ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ

ﺳﺎﯾﺰﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ !!!

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺬﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ

ﻣﻦ ﺣﺬﻓﺖ

ﮐﻨﻢ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ

ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!

ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ ﻟﯿﺴﺖ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﻤﺖ

ﭼﯿﻪ ﺑﻠﺒﻞ

ﺯﺑﻮﻥ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺭﻭ

ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ

ﮔﻔﺖ

ﺍﻣﯿﺪﻩ ﭼﯽ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ

ﺍﻣـــﯿــــــــــــــــــــﺪﻩ ﺟـــﻬــﺎﻥ !!!

ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻼﺱ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ ,

ﻣﺎﮊﯾﮑﺸﻮ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺟﺎﺧﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ

ﻭ ﺩﻭﯾﺪﻡ

ﺩﺭ

ﮐﻼﺱ ﻭ ﺑﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ !!!

ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ

مهربان بازدید : 58 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

❣همسر فرعون 

تصميم گرفت که عوض شود 

و شُد یکی از زنان والای بهشتی...

 

❣پسر نوح

تصميمي برای عوض شدن نداشت...

غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان...

 

???? اولی همسر يک طغيانگر بود

و دومی پسر يک پيامبر...!!!????

 

⚠️ براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست....

 

اين خودت هستی که تصميم می گيری تا عوض شوی...

مهربان بازدید : 45 پنجشنبه 1395/07/22 نظرات (0)

 

میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛

 

تا " سجده " کنند

        ???? فقط یک سجده ????

از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..

 قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند...

رسول الله (ص) فرموده اند

نماز صبح : نور صورت

ظهر : بركت رزق

عصر : طاقت بدن

مغرب : فايده فرزند

عشاء : آرامش

مي بخشد.

 

به نیت دعوت برای "نماز" به چند نفر بفرست.

تعداد صفحات : 67

درباره ما
Profile Pic
این را آویزه ی گوشت کن رفیق: "اعتمـــــــــــاد" "المثنــــــــــــی" "نـــــــــــــدارد" .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • پنجشنبه 22 مهر 1395
  • پنجشنبه 24 تير 1395
  • پنجشنبه 10 تير 1395
  • يکشنبه 24 آبان 1394
  • جمعه 22 آبان 1394
  • سه شنبه 10 شهريور 1394
  • يکشنبه 11 مرداد 1394
  • شنبه 10 مرداد 1394
  • جمعه 12 تير 1394
  • چهارشنبه 10 تير 1394
  • سه شنبه 09 تير 1394
  • جمعه 05 تير 1394
  • پنجشنبه 04 تير 1394
  • سه شنبه 02 تير 1394
  • دوشنبه 01 تير 1394
  • يکشنبه 31 خرداد 1394
  • شنبه 30 خرداد 1394
  • جمعه 29 خرداد 1394
  • پنجشنبه 28 خرداد 1394
  • چهارشنبه 27 خرداد 1394
  • دوشنبه 25 خرداد 1394
  • يکشنبه 24 خرداد 1394
  • پنجشنبه 21 خرداد 1394
  • يکشنبه 17 خرداد 1394
  • جمعه 15 خرداد 1394
  • چهارشنبه 13 خرداد 1394
  • دوشنبه 11 خرداد 1394
  • يکشنبه 10 خرداد 1394
  • جمعه 08 خرداد 1394
  • پنجشنبه 07 خرداد 1394
  • چهارشنبه 06 خرداد 1394
  • سه شنبه 05 خرداد 1394
  • شنبه 02 خرداد 1394
  • جمعه 01 خرداد 1394
  • پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 29 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 28 ارديبهشت 1394
  • شنبه 26 ارديبهشت 1394
  • جمعه 25 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 23 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 21 ارديبهشت 1394
  • پنجشنبه 17 ارديبهشت 1394
  • جمعه 11 ارديبهشت 1394
  • جمعه 04 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 31 فروردين 1394
  • يکشنبه 30 فروردين 1394
  • چهارشنبه 26 فروردين 1394
  • سه شنبه 25 فروردين 1394
  • دوشنبه 24 فروردين 1394
  • شنبه 22 فروردين 1394
  • جمعه 21 فروردين 1394
  • يکشنبه 24 اسفند 1393
  • پنجشنبه 21 اسفند 1393
  • جمعه 19 دی 1393
  • پنجشنبه 22 اسفند 1392
  • سه شنبه 12 شهريور 1392
  • دوشنبه 11 شهريور 1392
  • يکشنبه 10 شهريور 1392
  • شنبه 09 شهريور 1392
  • جمعه 08 شهريور 1392
  • پنجشنبه 07 شهريور 1392
  • نظرسنجی
    سایت چطوره دوست خوبم؟♡خوشت اومد؟! اگه اومده سوالامو جواب بده....مرسی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 670
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 202
  • بازدید ماه : 470
  • بازدید سال : 1,576
  • بازدید کلی : 16,317